در اینجا به صورت خلاصه تحت عنوان ویژگیهای اوقات فراغت راجع به این موضوع نوشتهام اما خب حس کردم نیاز است به شکل کاملتری راجع به این مطلب بنویسم به خصوص زمانی که راجع به این موضوع سرچی انجام دادم متوجه شدم این موضوع را بسیاری از سایتها اشتباه توضیح دادهاند مثلا سایتی آمده بود کارکردهای اوقات فراغت را به عنوان ویژگیهای آن توضیح داده بود.
واژه فراغت در زبان محاوره و ادبیات عامه دارای چند معنی متفاوت است مثلا یک معنی آن فارغ بودن، فراغت داشتن است. معنی دیگر آن خلاف شغل بودن است یعنی از کاری دست بکشیم یا امری را به پایان برسانیم. اما هنوز ما نمیدانیم که چه چیزی را میتوانیم فراغت بنامیم و سوال اساسی این است که چگونه بدانیم آیا مرز مشخصی برای تعیین فراغت وجود دارد؟
برای پاسخ به این سوال ما به یک سری ویژگیهای مشخص نیاز داریم که در فراغت به عنوان متر و مرز موضوع از آنها استفاده کنیم. برای شروع بهتر است از تحقیقات اکادمیکی که دو محقق در این مورد انجام دادهاند بحث را آغاز کنیم. این تحقیقات جزء پژوهشهای پایه در اوقات فراغت به نوعی محسوب میشود. اقای بلیس (Bllis) در سال 1973 و اقای نیولینگر (Neulinger) در سال 1979 ویژگیهای مختلفی را برای اوقات فراغت برشمردند که مهمترین آنها عبارتند از:
- آزادی
- شایستگی ادراک شده
- انگیزههای درونی
- اثرات سودمند
آزادی
مفهوم آزادی به چند نکته اشاره دارد. اولین آن آزادی انتخاب برای نحوه گذران اوقات فراغت است که به این موضوع اشاره دارد که ما برای انتخاب فراغت باید آزادی داشته باشیم و از بین چند گزینه موجود یکی را به عنوان گزینه فراغت انتخاب کنیم. مثلا اگر ما در خانه هستیم و تنها گزینه ما تماشای تلویزیون است ما در واقع آزادی انتخاب نداریم. دومین آن آزادی از اجبارهای زندگی است که از سوی خانواده، محیط کار، فعالیتهای روزمره یا منابع دیگر به فرد تحمیل میشود. به عنوام مثال زمانی که ما به خاطر شرایط کاری یا تحقیقی مجبور میشویم زمانی را در یک مکان تفریحی بگذرانیم دارای اجبار هستیم. سومین آن آزادی فرد از موانع مشارکت در فعالیتهای فراغتی مورد نظرش است. این آزادی به این اشاره دارد که در فراغت مورد نظر مانع خاصی وجود نداشته باشد مثلا مکان مورد نظر در دسترس ما قرار داشته باشد. در کل آزادی به این معناست که هرگاه که میخواهید، فعالیتی را انجام میدهید و در عین حال، هر گاه اراده کنید، میتوانید آن را به پایان برسانید. به بیان دیگر نوع فعالیت فراغتی، زمان و نحوه انجام آن بستگی به تمایل و اراده فرد دارد.
شایستگی ادراک شده
شایستگی ادراک شده بر مهارتهایی دلالت دارد که فرد خود را واجد آنها میداند و باعث میشود وی از مشارکت در تفریحات و فعالیتهای تفریحی احساس رضایت کند. به بیان دیگر حس دارا بودن تواناییها و مهارتهای مورد نیاز برای مشارکت در یک فعالیت فراغتی که منجر به رضایتمندی فرد میشود. برای داشتن یک تجربه فراغتی موفق، افراد باید احساس کنند تا حد قابل قبولی مهارتها و قابلیتهای مورد نیاز و متناسب با آن فعالیت را دارا هستند. فقدان مهارت و توانایی میتواند در فرد احساس یأس و دلسردی ایجاد کند. با توجه به این موضوع بنابراین درک فرد از تواناییهای خود به هنگام شرکت در یک فعالیت فراغتی ضروری و حیاتی است. مثلا فردی که هیچ توانایی در ورزشی مثل فوتبال ندارد قاعدتا حضور در فوتبال برایش حس ناخوشایندی خواهد داشت و لذتی را تجربه نخواهد کرد و حس درماندگی را تجربه خواهد کرد.
انگیزه درونی
این ویژگی به این موضوع اشاره دارد که فعالیت فراغتی به خودی خود دارای ارزش است و هدف بیرونی را دنبال نمیکند. فعالیت فراغتی باید براساس انگیزههای خودجوش و درونی فرد انجام شده و عوامل بیرونی مسبب آن نباشند. تحقیقات نشان داده است جذابیت، تعهد، احساس رضایت و خشنودی که از فعالیتهای فراغتی که با انگیزه درونی انجام میشود بسیار قویتر و معنادارتر از ارتباطی است که به دلیل انگیزههای بیرونی انجام میشود. انگیزه درونی با شایستگی ادراک شده هم ارتباط دارد چرا که افراد در انگیزه درونی به دنبال پاداش درونی هستند و مهمترین پاداش درونی میتواند احساس شایستگی باشد.
اثرات سودمند در اثر خودمختاری
اثرات سودمند در یک فعالیت فراغتی زمانی به وجود میآید که فرد احساس کند بر روی فراغت خود کنترل یا تأثیر دارد. در واقع این حس را میتوان به خودمختاری تعبیر کرد. البته این مسئله بدان معنا نیست که افراد حتما باید مشارکت فعالی در زمینه برنامهریزی یا سازماندهی یک فعالیت داشته باشند بلکه باید این حس را داشته باشند که تا حدی بر فعالیت کنترل دارند یا تأثیر یا سهمی دارند. متخصصان فراغت معمولا به هنگام سازماندهی برنامهها و خدمات امکان مشارکت افراد را در نظر گرفته و میزانی از آزادی عمل را در ساختار برنامه میگنجانند. اثرات سودمند زمانی به وجود میآید که فرد در سازماندهی فعالیتهای فراغتی خود نقشی داشته باشد.
ویژگیهای دیگری هم علاوه بر موارد فوق وجود دارد که محققان دیگری به آنها اشاره داشتند اما من فقط به ذکر دو ویژگی دیگر اشاره میکنم چرا که فکر میکنم این دو ویژگی نسبت به بقیه بسیار مهمتر هستند.
وضعیت ذهنی و ادراکی
فراغت را می توان حالتی از ذهن تصور کرد. ممکن است یک فعالیت برای یک نفر تجربه اوقات فراغت باشد و برای دیگری نباشد. تجربه اوقات فراغت بستگی به عوامل بسیاری دارد. لذت بردن، انگیزه و انتخاب این سه عامل بیشترین اهمیت را دارند. بنابراین، هنگامی که افراد مختلف در فعالیتهای مشابه فعالیت میکنند، حالت ذهنشان میتواند به شدت متفاوت باشد. مثلاً رفتن یا برگشتن از کار را تصور کنید برای فردی که مسیر رفت و آمدش، طبیعت زیبایی وجود دارد و او هم علاقه زیادی به طبیعت دارد و از دیدن این منظره لذت میبرد، فراغت محسوب میشود اما برای فرد دیگر میتواند رفت و آمد به محل کار، فراغت نباشد. در واقع مسئله فراغت بستگی به حالت ذهنی افراد دارد. تصور کنید دو فرد در یک فعالیت ورزشی شرکت میکنند اما یکی از آنها در زمان فعالیت ذهن و فکرش کاملا درگیر مسائل اقتصادی یا خانوادگی است. او در واقع در فراغت به سر نمیبرد حالا هر چقدر هم آن فعالیت از نظر بقیه یک فراغت مطلوب باشد.
رضایت درونی
در انگیزش درونی گفته شد که فعالیت فراغتی به خودی خود دارای ارزش است و هدف بیرونی را دنبال نمیکند و با انگیزه درونی آغاز میشود ولی باید توان ارضای نیازهای درونی فرد را هم داشته باشند و این رضایت منحصراً برگرفته از فرایند شرکت در فراغت باشد و به دلیل پاداشهای بیرونی به وجود نیامده باشد.