۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اوقات فراغت» ثبت شده است.

احساسات یک مولفه اساسی در شکل گیری تجارب اوقات فراغت معنی دار و به یاد ماندنی است. در این رابطه در میان محققان اوقات فراغت یک اجماع نظری وجود دارد. احساساتی که در طول هر تجربه تفریحی خاص به وجود می‌آید، باعث می‌شود این تجربه فراغتی از تجربیات دیگر عادی زندگی روزمره متمایز شود.

یادآوری ما از وقایع به طور معمول ناقص و به شدت وابسته به احساساتی است که در طول تجربه فعالیت داشته‌ایم. به نظر می‌رسد که خاطرات ما از تجربیات مثبت و منفی به دو چیز بستگی دارد: آنچه که ما در شدیدترین نقطه (اوج) فعالیت احساس کرده‌ایم و اینکه چگونه تجربه و فعالیت به پایان می‌رسد. خاطرات ما جمع و تفریق بلد نیست. او از میزان احساسات در کل زمان فعالیت میانگین نمی‌گیرد. او فقط به نقطه اوج فعالیت و نقطه پایان فعالیت دقت می‌کند. این موضوع در واقع به نام نظریه

کیفیت زندگی به میزانی که یک فرد از قابلیت‌های مهم زندگی لذت می‌برد، گفته می‌شود و منعکس‌کننده تعامل بین عوامل فردی و محیطی است. در حال حاضر بیش از یک تعریف از کیفیت زندگی در متون علمی وجود دارد ولی به طور کلی به وسیله حیطه‌هایی که در برگیرنده کیفیت زندگی است این موضوع معرفی می‌شود؛ حیطه‌هایی مانند سلامت روحی، اعتماد به نفس، شادمانی، سلامت جسمی و رضایت از زندگی و غیره.

کیفیت زندگی به مقدار زیادی از ارزش‌ها تاثیر می‌پذیرد و در واقع کیفیت زندگی طبق ارزش‌های فردی و اجتماعی و ملی است. این موضوع ذهنی و درونی و متصور است و در نتیجه به تصورات و ادراک فرد از واقعیت‌های زندگی بستگی دارد. هر فرد خصوصیات و شرایط خاص خودش را دارد و ادراکش در مورد خوب یا ضعیف بودن کیفیت زندگی مختص خودش است. بدین ترتیب یک عامل ویژه مانند بازگشت به کار می‌تواند به معنای ارتقای کیفیت زندگی برای یک فرد خاص محسوب شود، در حالی که همین عامل برای فرد دیگر می‌تواند به معنای بدتر شدن وضعیت و کیفیت زندگی باشد. میزان مطلوب کار کردن و لذت بردن از آن در یک کشور می‌تواند 6 ساعت باشد و در کشور دیگر می‌تواند 12 ساعت باشد. انجام دادن بازی رایانه‌ای برای یک فرد موجب لذت و ارتقای کیفیت زندگی می‌شود و برای فرد دیگر احساس وقت تلف کردن را به وجود می‌آورد. 

به هر حال یکی از کلمات رایج در تشریح ارزش فراغت، کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی به عنوان لذت بردن فرد از زندگی است. لذت بردن شامل احساس رضایتمندی و دسترسی به چیزهایی است که برای فرد مهم است. یکی از موضوعات مهم در کیفیت زندگی توازن کار و زندگی است. به همان میزانی که کار می‌کنید باید بتوانید از زندگی لذت ببرید. یعنی تعادلی بین کار کردن و فعالیت‌های فراغتی باید وجود داشته باشد. به طور کلی در کیفیت زندگی سه حیطه وجود دارد: بودن، تعلق داشتن، شدن.

بودن (Being)

نوشته زیر در باب اهمیت اوقات فراغت از کتاب کارلا هندرسون است.  یکی متخصصین در زمینه اوقات فراغت که سالهاست در این زمینه  فعال می‌باشد.

اگر مردم مکانی را برای بازی کردن نداشته باشند و سازمان‌هایی مانند دولت فضاهایی را برای تفریح و سرگرمی تعیین نکنند، دنیا محل دلتنگ کننده‌ای خواهد بود. اگر فرصتی برای فراغت و تفریح وجود نداشته باشد، جهان کاملا متفاوت خواهد بود.

زندگی چگونه خواهد بود اگر هیچکس اوقات فراغت یا وقت آزاد نداشته باشد؟ مردم در تمام طول روز مشغول کار کردن باشند، از زمانی که مادران از خواب بیدار می‌شوند و در هر ثانیه از زندگی خود مشغول تمیز کردن خانه و مراقبت از فرزندان باشند؟ کودکان باید به درس خواندن و انجام کارهای روزمره خود بپردازند، بدون اینکه بازی کنند، مردم هرگز خود را از کار بازنشسته نکنند، دانشجویان نتوانند به تماشای رویدادهای ورزشی مورد علاقه خود بپردازند یا اینکه به تماشای کنسرت بروند.

فناوری فقط برای کار و نه برای امور اجتماعی استفاده می‌شود و تولیدکنندگان تجهیزات آمادگی جسمانی کار نکنند و هیچ سینما و مجتمع ورزشی وجود نداشته باشد. اگر مردم وقت آزاد داشته باشند و هیچ مکان تفریحی یا فرصت تفریحی نباشد، زندگی نابود می‌شود. اگر پارک، تفریح، ورزش، هنر یا فرصت‌هایی در فضای باز وجود نمی‌داشت، مردم جایی را برای استراحت در خارج از خانه‌های خود و کودکان هیچ زمینی برای بازی نداشتند. مناطقی برای تفریح در دسترس نبود. هیچ فعالیت فوق برنامه‌ای وجود نمی‌داشت، ورزش جوانان، تنیس، فوتبال و سایر تیم های لیگی هم وجود نداشت.

در این شرایط کودکان کجا شنا کردن را یاد می‌گرفتند؟ موسسه سالمندان وجود نمی داشت و خانواده‌ها در تعطیلات برای دیدن عجایب طبیعت به کجا می‌رفتند؟ نوازندگان هیچ جایی برای نواختن نداشتند، هنر ممکن بود در دسترس عموم نباشد و مردم بخاطر کمبود فضا برای ورزش کردن، چاق و تنبل‌تر می‌شدند. بدون فراغت و تفریح، دنیای ما یک مکان کاملاً متفاوت بود.

فراغت و تفریح می‌توانند به عنوان یک حق، امتیاز و تجربه سالم در نظر گرفته شوند که باید وجود داشته باشند. بدون داشتن فرصت‌های فراغتی و تفریحی، کیفیت زندگی تا حد زیادی کاهش خواهد یافت. کیفیت زندگی به عنوان میزان لذت بردن فرد از مسئولیت‌های مهم زندگی است. این مسئولیت‌ها تعامل بین فرد و محیط را نشان می‌دهد. لذت بردن با احساس رضایت از زندگی و دسترسی به چیزهای مورد علاقه به وجود می‌آید که فراغت و تفریح جزئی از این ابزارهای لذت‌بخش برای بالا بردن کیفیت زندگی هستند.

بی حوصلگی (Boredom) در اوقات فراغت می‌تواند ناشی از شرایط گوناگونی باشد. وقتی انسان وقت آزاد زیادی داشته باشد و کارهای کمی برای انجام دادن داشته باشد، احتمال دچار شدن به بی‌حوصلگی افزایش می‌یابد. در حالت دیگر زمانی که مهارت‌های شما بیشتر از چالشی باشد که فعالیت فراغتی دارد باز هم می‌تواند منجر به بی‌حوصلگی شود. چیزی که چیکزنت میهالی آن را در سال 1975 مطرح کرده است.

به عنوان مثال تصور کنید فرد با مهارتی در یک رشته ورزشی هستید زمانی که دوست و حریف شما دارای مهارت پایینی باشد شما از بازی کردن با او خسته می‌شوید و حوصلتان سر می‌رود. هیچ جذابیتی این مسابقه برای شما نخواهد داشت. بد بازی کردن او روی شما هم حتی تأثیر می‌گذارد و شما هم بد بازی می‌کنید و از شکل بازی خودتان هم بدتان می‌آِید. نه تنها در ورزش این اتفاق می‌افتد بلکه در فعالیت‌های دیگر هم این موضوع وجود دارد، مثلا تصور کنید در زمینه فیلم و سینما دارای اطلاعات بسیاری هستید و با دوستان دانشگاهیتان جمع می‌شوید تا فیلمی را نقد کنید. آنجا متوجه می‌شوید که دوستانتان اطلاعات زیادی از فیلم و فیلم‌سازی و ... ندارند. حرف‌های شما را آن‌ها به سختی متوجه می‌شوند و باید برای هر حرفتان کلی توضیح دهید. خب قاعدتا حوصلتان در آن جمع سر می‌رود و بعد از مدتی از بحث خارج می‌شوید و خودتان را با گوشی موبایل یا چیز دیگری سرگرم می‌کنید.

وقتی ما احساس کنیم شرایط موجود رضایت‌بخش نیست و بی ارزش، یکنواخت و استیصال‌آور است، دچار بی‌حوصلگی می‌شویم یا در زمان دیگری که وقت آزاد زیادی داریم اما مهارت خاصی در فعالیت‌های فراغتی نداریم یا بلد نیستیم و نمی‌دانیم چه مهارت‌های فراغتی داریم و چه فعالیت‌های فراغتی حال ما را خوب می‌کند، باز هم دچار بی‌حوصلگی می‌شویم. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که فاقد آگاهی، نگرش و مهارت لازم برای شرکت در فعالیت فراغتی هستند بیشتر دچار بی‌حوصلگی می‌شوند.

دختری در روستای کوچکی زندگی می‌کند. در اطراف او افراد هم‌سن کمی وجود دارد و این هم‌سنین هم پسر هستند. این موضوع باعث می‌شود که دختر در تابستان وقت زیادی روی دستش بماند چرا که کسی نیست که به همراه او کار جالب و سرگرم کننده‌ای برای پر کردن اوقات فراغتش انجام دهد. وسایل و امکانات تفریحی اندکی در روستا وجود دارد و این وسایل و امکانات، برای دختر یکنواخت شده است و هیچ جذابیتی برای او ندارد. این دختر پس از مدتی از خانه هم بیرون نمی‌رود چرا که شرایط رضایت‌بخشی انتظارش را نمی‌کشند. غالبا سعی می‌کند در خانه با فعالیت‌هایی خود را مشغول کند که از نظرش بی‌ارزش و یکنواخت هستند و باعث ناکامی و بی‌حوصلگی او می‌شوند. اینکه او بعد از مدتی دچار افسردگی شود چیز دور از ذهنی نیست.

داستان بالا، روایت زندگی خیلی از افراد است. افرادی که نمی‌دانند در چه فعالیت فراغتی باید شرکت کنند، چه مهارت‌هایی دارند، چه شخصیتی دارند. این افراد بعد از مدتی

برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت و در بازار برای گدایی پرسه می‌زد. اما در کل و در زبان امروزی پرسه را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. در واقع پرسه به راه رفتن بسیار و گردش زیاد در خیابان و بازار و  ول گشتن و همه جا را گشتن افراد بیکار اشاره دارد. همان داستان طرف کل خیابان‌ها را متر می‌کند، است.

پرسه زدن مفهومی است که در روزگار جدید مفهوم جدیدی پیدا کرده است. ویلسون، شوارتز، بنیامین، بودلر و گلاک هر کدام تعاریف خاصی از پرسه زدن ارائه کرده‌اند اما وجه مشترک تعریف‌های آن‌ها این است که پرسه زدن با ولگردی متفاوت است؛ پرسه زن، ولگرد محسوب نمی‌شود بلکه

در گذشته افراد خیلی راحت‌تر از اکنون زندگی می‌کردند. آنها توقع خاصی از زندگی نداشتند. اکثر افراد در یک مسیر مشخص شده حرکت می‌کردند. به عنوان مثال شخصی که پدرش کشاورز بود او هم کشاورز می‌شد. آنها همین که کنار هم بودند خوشحال بودند و گله‌ای از نبود امکانات خاص نبود. اما امروزه زندگی کردن به تنهایی مهم نیست بلکه چگونگی زندگی کردن است که مهم شده است. مهم است که افراد چه فراغت‌هایی در زندگی دارند و به چه امکاناتی دسترسی دارند. بدین منظور نیاز است که بررسی شود افراد برای شرکت در فراغت‌های مورد علاقه خود چه موانعی دارند.

در یک چارچوب نظری برای مطالعه موانع مشارکت مردم در ورزش، کراوفورد و همکاران مدل هرمی موانع مشارکت در فعالیت‌های اوقات فراغت را پیشنهاد کردند. این مدل برای اولین بار، موانع را با توجه به اهمیت آنها در فرایند تصمیم گیری فرد به سه دسته: موانع درون فردی، موانع بین فردی، و موانع ساختاری تقسیم بندی نمود.

موانع درون فردی به صفات و خصوصیات بازدارنده روانی اشاره دارد که از تجارب منفی فردی ریشه می‌گیرد. موانع درون فردی از بی میلی، عدم آگاهی، مشکلات جسمانی یا روانی ناشی می‌شود. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید

در ادبیات اوقات فراغت، فراغت به دسته‌های مختلفی تقسیم شده است. بر حسب زمان، مکان، خود فعالیت و موارد دیگر این تقسیم بندی ها انجام شده است. یکی از این دسته‌بندی ها تقسیم فراغت به دو نوع مولد و غیرمولد است.

فراغت مولد

منظور از فراغت مولد (productive leisure) شکل یا اشکالی از اوقات فراغت است که دستاوردی پرورشی و آموزشی برای انسان داشته باشد و یا اینکه با گذران آن زمینه های اشتغال و امرار معاش برای دیگران فراهم آید. به عنوان مثال گذران اوقات فراغت به شکل تماشا باعث بوجود آمدن تولیدات سینمایی یا تلویزیونی شده و یا هنر تئاتر را رونق می‌بخشد. فعالیتهای گردشگری را در نظر بگیرید که شکلی از گذران اوقات فراغت هستند. این فعالیتها علاوه بر دستاوردهای آموزشی و پژوهشی برای طیف وسیعی از نیروهای کاری مرتبط با خدمات گردشگری فرصت شغلی بوجود می‌آورند. برخی اوقات فراغت مولد فعالیت غیر اقتصادی است که در آن انسان مهارت یا توانایی به دست می‌آورد یا حتی در زمانهایی می‌تواند موجب انبساط خاطر او در لحظات زندگی شود.

فراغت غیرمولد

فراغت غیرمولد (unproductive leisure) شکلی از فراغت است که بدون دستاوردهای پرورشی و یا آموزشی سپری می‌شوند و چه بسا صرف رفتارهای نابهنجار شود. گذران بیهوده وقت، روی آوردن به رفتارهای نابهنجار مانند قمار، مصرف مواد مخدر، ولگردی در خیابانها، هرزگی، شب زنده داری بی هدف از جمله اشکال گذران اوقات فراغت غیرمولد به شمار می‌روند. برخی جامعه شناسان بروز اینگونه ناهنجاری‌های رفتاری و اجتماعی را ناشی از فقدان مدیریت بر زمان فراغت و رواج گذران اوقات فراغت غیرمولد می‌نامند. 

خلاقیت چیست؟

معمولا این سوال جواب روشنی ندارد و جواب‌های متفاوتی افراد برای آن دارند. پیکاسو درباره مفهوم خلاقیت بیان می‌کند خلاقیت چیزی است که اگر آن را تعریف کنید معلوم است چیزی از آن متوجه نشده‌اید و در جای دیگری می‌گوید مهمترین ظلم به خلاقیت، این است که آن را به زمینه‌های خاص و بزرگ، محدود کنیم.

اما در کل توانایی ایجاد یک اثر جدید اعم از ایده‌های نو و چیزهای متفاوت خلاقیت محسوب می‌شود. خلاقیت یک ویژگی انسانی است که مردم و جوامع را قادر می‌سازد در شرایط در حال تغییر بتوانند خود را تطبیق دهند و باعث رشد خود شوند. خلاقیت می‌تواند از طریق بسیاری از فعالیتهای زندگی روزمره از جمله کار، زندگی خانوادگی، تعامل اجتماعی و اوقات فراغت بیان شود.

اگر از 10 نفر بپرسید چه خلاقیتی برای آنها اهمیت دارد؟ شما احتمالا 10 پاسخ مختلف دریافت خواهید کرد. این به معنی است چیزهای مختلف برای افراد مختلف اهمیت دارد و می‌تواند به روش های مختلف تعریف شود.

امروزه اوقات فراغت به شکلی در مورد بیان خلاقانه استعدادهای طبیعی افراد برای کسب لذت واقعی و تجربه کردن ذاتی یک فعالیت است. تحقیق و نوشتن هر دو می‌توانند رویکردی خلاقانه داشته باشند. ساخت یک قلعه شنی، نقاشی متفاوت، انجام کارها به شکلی نوآورانه و ... همه و همه یک فعالیت خلاقانه می‌توانند باشند.

فراغت خلاق چیست؟

واژه گروههای خاص به افرادی گفته می‌شود که نیازهای ویژه‌ای دارند و بنابراین توجهی خاص هم می‌طلبند. آنها شامل معلولان جسمی و ذهنی، بزهکاران و سالمندان هستند. در بسیاری از جوامع تلاش‌های قابل توجهی برای کمک به این افراد و رفع نیازهای آنها شده است. بخشی از این تلاش‌ها فراهم کردن برنامه‌های فراغت و تفریح ویژه این اشخاص است.

1- معلولان جسمی

این گروه شامل افرادی هستند که مبتلا به ناهنجاری‌های استخوانی، اختلالات عضلانی، فلج مغزی، اختلالات بینایی و شنوایی و سایر ناهنجاری‌ها و اختلالات جسمانی هستند. برنامه‌های تفریحی مناسب نه تنها به آنها کمک می‌کند تا مهارت‌های حرکتی خود را بهبود بخشند بلکه امکان تعاملات اجتماعی و تجربیات روحی و معنوی را نیز برای آنها فراهم می‌سازد.

2- معلولان ذهنی

افراد مبتلا به معلولیت‌های ذهنی اغلب با چندین نوع ناهنجاری روبه رو هستند. این ناهنجاریها شامل اختلال در مهارتهای جرکتی، گفتاری، تکامل ذهنی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی و برقراری روابط انسانی است. برای آنها باید برنامه‌هایی تنظیم شود که با در نظر گرفتن مشکلات و مسائل آنها به رشد مهارت‌ها و عزت نفس آنها کمک کند.

3- بزهکاران

دسته دیگر از گروه‌های خاص، بزهکاران و زندانیان هستند. در بسیاری از موارد این افراد به برنامه‌هایی که به خودیابی آنها کمک کرده و خودپنداره آنها را بهبود می‌بخشد، پاسخ مثبتی می‌دهند. یکی از سودمندترین این برنامه‌ها مشارکت در فعالیت‌های پرچالش در فضای باز است. این برنامه‌ها به دلیل درگیر ساختن افراد با مشکلات و سختی‌های موجود در این گونه تفریحات و تلاش برای حل آنها به افزایش اعتماد به نفس کمک می‌کند. به علاوه چنین برنامه‌هایی در بازتوانی افراد نقش مهمی ایفا می‌کند، زیرا به آنها کمک می‌کند تا برای بازگشت به جامعه آماده شده و توان سازگاری با محیط اجتماعی را بیابند.

4- سالمندان

امروزه به دلیل پیشرفت‌های علم پزشکی و تمایل افراد به سلامتی و آمادگی جسمانی و تغذیه مناسب، طول عمر انسانها را افزایش یافته و تعداد سالمندان در جوامع بیشتر شده است. به همین دلیل باید برنامه‌های تفریحی و فراغتی برای این گروه تدارک دیده شود تا نیازهای خاص آنها مرتفع گردد. این برنامه‌ها علاوه بر تمرکز بر فعالیتهای جسمانی باید به شکلی طراحی شوند که امکان تعاملات اجتماعی را نیز برای آن‌ها فراهم سازد.

فراغت به مثابه ظرفی است که هر فعالیتی می‌تواند آن را پر کند. اما سوال اساسی و مهم این است که چه فعالیت‌هایی برای پر کردن این ظرف فراغتی مناسب‌تر هستند. به عبارت دیگر جسم و روح نیازمند تفریح و فراغت می‌باشد و مهم است که بدانیم چه تفریحانی می‌تواند این نیاز را به خوبی مرتفع سازد. برخی با تماشای مناظر طبیعی انبساط خاطر می‌یابند، برخی با دید و بازدید با فامیل و بستگان، برخی با فعالیت بدنی و ورزش، برخی با نقاشی و مطالعه. در این میان عده‌ای نیز هستند که به فراغت و تفریحی روی می‌آورند که در نهایت روح را خسته و آزرده و دل را چرکین می‌کند.

برخی محققان فراغت را به دو دسته سالم و ناسالم تقسیم می‌کنند. از دیدگاه متخصصان، فراغت ناسالم پاداشی فوری و آنی در بردارد و در نتیجه فعالیت‌هایی با رضایت کوتاه مدت به دست می‌آید. این فعالیتها به آموزش و تمرین کمی نیاز دارند و از این جهت به آنها فعالیت ناسالم گفته می‌شود که هم بی تحرک هستند هم به تدریج ذهن را غیرفعال می‌کنند. نمونه این دسته از کارها را می‌توان در سیگار کشیدن، مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر، ولگردی در خیابان و ... دانست.

فراغت سالم همانطور که از نامش پیداست سبب کسب سلامتی در همه ابعاد روحی و جسمی می‌شود. به عبارت دیگر در فعالیت‌های فراغتی سالم هم بدن درگیر است و هم ذهن و فرد با گذر زمان می‌تواند به کسب تجربه بپردازد. ورزش و انواع فعالیت‌های جسمانی جزء این دسته از فعالیتهای فراغتی هستند. در واقع فراغت سالم فراغتی است که به جسم و روح فرد و البته جامعه چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت آسیبی وارد نکند. فراغت سالم خود به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیم می‌شوند.

فراغت فعال فعالیت‌هایی هستند که موجب صرف انرژی جسمی یا ذهنی می‌شوند و انواع مختلفی دارند. برخی از فعالیت‌هایی که در زمان فراغت انجام می‌بشود با درگیر کردن بافت‌ها و اندام‌های بدن اجرا می‌شوند. در این نوع فعالیتها با ایجاد سازگاری‌های فیزیولوژیک، فرد به لحاظ جسمانی قوی‌تر شده و استقامت قلبی-عروقی وی افزایش می‌یابد. فعالیت‌هایی چون طناب زدن، شنا، کوهنوردی، دویدن از این جمله می‌باشند. برخی دیگر از فعالیت‌های فراغتی، فعالیت‌هایی هستند که انرژی کمی مصرف می‌کنند و بافتها و اندامهای کمتری در اجرای آن‌ها دخالت دارند مانند یوگا و پیاده‌روی. در مقابل فعالیتهایی نیز هستند که تقریبا نیاز به انرژی جسمانی خاصی ندارند اما به انرژی ذهنی بسیاری نیاز دارند مانند شطرنج، نقاشی و مطالعه.

فراغت غیرفعال فعالیت‌هایی هستند که به تلاش جسمی یا ذهنی زیادی نیاز ندارند مثل رفتن به سینما یا تماشای تلویزیون. واضح به نظر می‌رسد که فراغت فعال از فراغت غیرفعال سودمندتر است. به عنوان مثال شرکت در یک بازی با تحرک بدنی بالا می‌تواند مهارت یا اعتماد به نفس را افزایش دهد. با این حال فراغت غیرفعال نیز راه خوبی برای استراحت و رسیدن به آرامش است.

مدل ذهنی و شخصیت شما مشخص‌کننده فراغت مطلوب برای شما است. بسیاری از فراغت‌هایی که برای دیگران مطلوب است و در جامعه به عنوان یک فراغت مناسب مطرح است می‌تواند برای شما نامطلوب و ناامیدکننده باشد. پس بهتر است اول خودتان را بشناسید بعد سراغ انتخاب فراغت مناسب برای خود بروید.