شاید برای شما هم پیش آمده باشد که فکر کنید برای موفق شدن فقط و فقط باید سخت کار کرد. برای خود من پیش آمده است. زمانی فکر میکردم باید فقط کارهایی را انجام دهم که خروجی ملموسی برای من داشته باشد. نمیدانم علمم را زیاد کند، تجربهام را بیشتر کند یا مهارتم را افزایش دهد و ... اما به مرور فهمیدم نه نمیشود، یک جای این نوع زندگی میلنگد. آن زمان دائم خود را مشغول نگه میداشتم اما میدیدم با اینکه سعی میکردم حتی وارد مشغولیتهایی شوم که مورد علاقه من هم است باز هم یک خستگی درونم وجود داشت و آن کیفیت کاری لازم را ندارم.
آن زمان بود که فهمیدم قاعده این دنیا خیلی دو دو تا چهار تا کردن نیست. برخی اوقات باید بدون حساب و کتاب زندگی کرد. تازه بعد از این خیلی از خروجیهای زندگی هم ناملموس است. تازه آن زمان هم که فقط به کار و مشغولیتهای آن میپرداختم برخی اوقات نگاه که میکردم متوجه میشدم که درست است که به تفریحی نپرداختهام اما یک پرتی هم داخل کارهایم وجود دارد. پرتیهایی بین کار که شاید مجموعش را نگاه میکردم یک تا دو ساعت و گاهی بیشتر میشد. خب چه کاری بود من میکردم، اگر قرار است یک ساعت تا دو ساعت از وقتم برود چرا این وقت به فراغت، سرگرمی و تفریح نرود تا حالم را بیشتر خوب کند.
نیازی نیست تفریح لاکچری باشد، نیازی نیست پر هزینه باشد فقط باید حال دل شما را خوب کند. اگر بهانه میآورید که الان وقتش نیست، در حال حاضر شرایط خوبی ندارم و ... مطمئن باشید در شرایط خوب هم به تفریح نمیپردازید و آن زمان هم بهانههای خود را دارید.
یادتان باشد کار و تفریح لازم و ملزوم یکدیگرند. هر چه قدر کار میکنید به تفریح هم نیاز دارید. قاعده زندگی این است: سخت کار کن و به اندازهاش هم تفریح کن.