برای اینکه فرد بتواند در برخی فعالیت‌های فراغتی شرکت کند باید وسایل نقلیه عمومی یا شخصی مناسبی در دسترسش باشد، تجهیزات و تأسیسات فراغتی خوبی داشته باشد و از زمان لازم برای شرکت در فعالیت برخوردار باشد. متخصصان معمولا در این زمینه بیشتر درباره خانواده‌های کم‌درآمد صحبت می‌کنند و بر کاهش هزینه‌ها تأکید می‌کنند. اگر چه این استراتژی موضوع مهمی است اما این رویکرد باعث می‌شود موانع دیگر شرکت در فعالیت‌های فراغتی نادیده گرفته شود.

شاید چیزی که بیشتر دولت‌ها از آن غافل می‌شوند نقش مربی اوقات فراغت است. مربی اوقات فراغت به توسعه سواد افراد در زمینه اوقات فراغت کمک می‌کند. بسیاری از خانواده‌ها از قوانین اوقات فراغت موجود در جامعه بی‌اطلاع هستند و این باعث می‌شود فرصت‌های فراغتی بسیار مناسبی که در اختیارشان است را نادیده بگیرند.

مربیان اوقات فراغت می‌توانند کمک کنند تا افراد کم‌درآمد جامعه بدون صرف هزینه‌های زیاد از اوقات فراغت خود لذت ببرند و حال روحی بهتری برای ادامه زندگی داشته باشند. چیزی که خیلی اوقات به آن توجه نمی‌شود این است که صرف پول زیاد خیلی اوقات لذت و رضایت نمی‌آورد بلکه شرکت در فعالیت‌های درست است که می‌تواند رضایت‌بخش و دلگرم‌کننده باشد. برای این موارد به مربیان اوقات فراغت حرفه‌ای و متخصصی در جامعه نیاز داریم. افرادی که از مهارت انسان‌شناسی خوبی برخوردارند و می‌توانند موانع فراغتی موجود را به خوبی شناسایی کنند.

برخی اوقات پول زیاد فقط بهانه‌ای برای افراد است تا زندگی را برای خود به جهنم تبدیل کنند. برای زندگی مناسب و فراغت‌های لذت‌بخش بسیاری اوقات ما نیازمند دید مناسب به زندگی و آگاهی مناسب از فعالیت‌های رضایتبخش موجود هستیم.

امروزه اهمیت سرگرمی بیشتر از قبل شده است چرا که بخشی از حال خوب ما به کیفیت سرگرمی‌ها برمی‌گردد. این موضوع باعث شده است مفهومی به نام سرگرمی‌سازی به وجود بیاید. در سرگرمی‌سازی ما به دنبال فعالیت‌هایی هستیم که افراد را سرگرم می‌کند. سرگرمی‌سازی با گسترش رسانه‌ها در این حوزه با جدیت بیشتری دنبال می‌شود. افراد درگیر در رسانه خیلی دقیق‌تر رفتار مردم را رصد می‌کنند تا متوجه شوند چه محتواهایی برای افراد سرگرمی ایجاد می‌کند.

زیلمان (Zillmann) در این رابطه بیان می‌کند تئوری سرگرمی‌سازی در رسانه به دنبال درک این مسئله نیست که چگونه رسانه‌ها ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند بلکه بیشتر به دنبال این است که چه چیزی به صورت ناخودآگاه در محتوای رسانه‌ها باعث سرگرمی ما می‌شود.

این مهم است که یک رسانه بتواند با مخاطبان هدف خود ارتباط برقرار کند و مخاطبان مورد نظر خود را پیدا کند. محققانی که در مورد تأثیر رسانه بر مخاطبان تحقیق می‌کنند، مخاطبان را از دو طریق متفاوت در نظر می‌گیرند. در گذشته بیشتر این دید حاکم بود که مخاطبان یک رسانه منفعل هستند. مخاطبان به عنوان فرد خنثی تصور می‌شدند که در یک جا ساکن نشسته‌اند و برنامه‌های رسانه را تماشا می‌کنند. تصور می‌شد که  مخاطب رسانه استفاده فعالی در زمان دنبال کردن رسانه ندارند. آنها تمام پیام‌های رسانه‌ای را دریافت می‌کنند و می‌پذیرند.

نظریه مخاطبان (Audience theory)

همه ما بخشی از زندگی  را در شغل خود سپری می‌کنیم. بعد از گذشت مدت زمانی از زندگی شغلی احتمال دارد خستگی مفرطی در خود احساس کنیم و این نشان می‌دهد که یک جای کار مشکل دارد. شاید به شغل خود علاقه نداریم. اما کمی که فکر می‌کنیم، متوجه می‌شویم این همان شغلی است که همیشه آن را دوست داشته‌ایم.

دلیل اصلی خستگی ما چیست. چه چیزی در شغل ما وجود دارد که ما بعد از زمان کاری خود اینقدر خسته می‌شویم. مشکل این است که ما عادت کرده‌ایم که در زمان‌های غیرکاری خود هم به شغل فکر می‌کنیم. ما در تمام طول روز استرس کاریمان را به همراه خود حمل می‌کنیم و انتظار داریم خسته و فرسوده نباشیم. در زمان شغلی خود سرمان اینقدر شلوغ است که فرصت نمی‌کنیم زیاد این استرس‌ها را در ذهن خود تجزیه و تحلیل کنیم. اما زمانی که زمان شغلی تمام می‌شود ذهنمان فرصت این را پیدا می‌کند که خیلی دقیق‌تر به استرس‌ها و مسائل کاری فکر کنیم.

ما این فرصت را داریم که

تفریح جزء آن دست مفهوم‌هایی است که می‌تواند مفهوم آن از نظر افراد مختلف متفاوت بیان شود و تعریف ثابتی برای آن وجود ندارد به همین دلیل تعریف‌های مختلفی هم از آن ارائه شده است. به نظر می‌رسد اصطلاح تفریح ​​در انگلیسی در اواخر قرن چهاردهم میلادی ابتدا به معنای تازه کردن، باطراوت کردن یا بهبود یک بیماری به کار می‌رفته است. یک دیدگاه سنتی در مورد تفریح وجود دارد که بیان می‌کند کار با تفریح پشتیبانی می‌شود و تفریح ​​برای شارژ مجدد انرژی فرد است تا با تجدید توان، عملکرد کاری را بهبود داد. 

مفهوم تفریح

تعریفی که در ابتدا برای مفهوم تفریح ارائه می‌شود از آقای محمدتقی فلسفی است که در توضیح این مفهوم بیان می‌کند:

احساسات یک مولفه اساسی در شکل گیری تجارب اوقات فراغت معنی دار و به یاد ماندنی است. در این رابطه در میان محققان اوقات فراغت یک اجماع نظری وجود دارد. احساساتی که در طول هر تجربه تفریحی خاص به وجود می‌آید، باعث می‌شود این تجربه فراغتی از تجربیات دیگر عادی زندگی روزمره متمایز شود.

یادآوری ما از وقایع به طور معمول ناقص و به شدت وابسته به احساساتی است که در طول تجربه فعالیت داشته‌ایم. به نظر می‌رسد که خاطرات ما از تجربیات مثبت و منفی به دو چیز بستگی دارد: آنچه که ما در شدیدترین نقطه (اوج) فعالیت احساس کرده‌ایم و اینکه چگونه تجربه و فعالیت به پایان می‌رسد. خاطرات ما جمع و تفریق بلد نیست. او از میزان احساسات در کل زمان فعالیت میانگین نمی‌گیرد. او فقط به نقطه اوج فعالیت و نقطه پایان فعالیت دقت می‌کند. این موضوع در واقع به نام نظریه

ما نیازهای مشخص و روشنی در زندگی داریم. به عنوان مثال ما باید ساعت‌های مشخصی در سال را به کار اختصاص دهیم. بخش روشنی از زمان ما در یک سال نیز به خواب اختصاص پیدا می‌کند. به طور واضح ما در زندگی خود به اوقات فراغت و تفریح هم نیاز داریم اما چند درصد از زمانمان را به اوقات فراغت اختصاص می‌دهیم. یک فرد به راحتی می‌تواند بگوید من در روز اینقدر از زمانم را صرف کار می‌کنم و این ساعات مشخص را در ماه می‌خوابم اما اگر از فرد پرسیده شود چه مدت زمانی در روز، ماه یا سال به فراغت و تفریح اختصاص پیدا می‌کند، بسیاری از افراد احتمالا با مکث طولانی به ناآگاهی خود اشاره می‌کنند.

نداشتن انضباط شخصی

بخشی از این اتفاق به خاطر نداشتن انضباط شخصی اتفاق می‌افتد. به عنوان مثال درست است که ساعات مشخصی ما در محل کار حضور داریم ولی آیا بعد از شغل خود دیگر کاری انجام نمی‌دهیم. خیلی اوقات زمان بعد از شغل هم صرف انجام کارهای عقب مانده می‌شود. ما در کنار خانواده هم موبایل از دستمان جدا نمی‌شود. در روزهای تعطیل هم به ایمیل‌های کاریمان جواب می‌دهیم و تمرکزی بر فراغت خود نداریم. ما همزمان که تلویزیون نگاه می‌کنیم، غذا می‌خوریم و با تلفن حرف می‌زنیم. بهتر است 

زمان تنها مانع افراد برای لذت بردن و تفریح نیست. موانع و محدودیت‌های زیادی برای گذران اوقات فراغت وجود دارد اما در یک دسته‌بندی کلی می‌توان سه محدودیت کلی برای گذران فراغت در نظر گرفت. موانع و مشکلات مربوط به مشارکت فرد در فعالیت‌های فراغتی با توجه به محدودیت‌های درون فردی، بین فردی و ساختاری مشخص می‌شود.

محدودیت‌های درون فردی

این محدودیت،

مکان‌های مورد استفاده برای فراغت بر فعالیت‌های فراغتی بسیار تاثیرگذار است و رفتارهای فراغتی هم بر مکان‌ها و جغرافیای آن تاثیر دارد. کلیه فعالیت‌های فراغتی در مکان‌ها اتفاق می‌افتد و اوقات فراغت در مکان‌های ساخته شده برای فراغت گذرانیده می‌شود.

دسترسی یکی از موضوعاتی است که در جغرافیای فراغت بسیار مهم است. معمولا ارائه دهندگان خدمات فراغتی می‌خواهند خدمات خود را در نزدیک مراکز پرجمعیت قرار دهند تا بیشترین بهره را از مکان فراغتی ببرند. به خاطر همین موضوع اکثر مراکز خرید و مراکز تفریحی معمولا در مرکز شهر واقع می‌شوند. چه بسیار مکان‌های فراغتی تاریخی که با وجود تاریخچه غنی نتوانسته‌اند به مکان توریستی مهمی تبدیل شوند چرا که دسترسی مناسبی برای آنها وجود ندارد.

در تحقیقی مشخص شده است آسیایی‌ها به ترتیب به لس آنجلس، لاس وگاس و سان فرانسیسکو سفر می‌کنند. آنها

فراغت در طول زندگی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در صورتی که فعالیت‌های مناسبی در دوران کودکی انجام شوند، تاثیرات مثبت بلندمدت آن در بزرگسالی اتفاق خواهد افتاد. در این مطلب به ادامه پست قبلی در رابطه با رشد فراغت در دوره‌های مختلف زندگی می‌پردازیم.

رشد فراغتی جوانان 19 تا 25 سال

یک دانشجو در زندگی دانشگاهی خود دائم در حال کسب تجربه است و سعی دارد به استقلال واقعی برسد. او در دوران گذشته در فعالیت‌های خود تحت نظارت قرار داشته اما در دانشگاه می‌تواند آزادانه به دنبال کارها و فعالیت‌هایی برود که به آن‌ها علاقمند است و این موضوع به پرواز از قفس معروف است. جوانان

همه ما در سنین مختلف زندگی همان طور که در زندگی رشد می‌کنیم در فراغت خود هم رشد پیدا می‌کنیم. در هر مرحله زندگی ما می‌توانیم فعالیت درست فراغتی را انجام دهیم یا فعالیت نادرستی در فراغت خود داشته باشیم. هر فردی باید پیش از آنکه وارد مرحله بعدی فراغتی خود شود مرحله قبل را به خوبی طی کرده باشد. بدین منظور افراد باید به مراحل فراغتی خود دقت کنند و ببینند چه چیزهایی باعث شده است که به فعالیت‌های فراغتی خاص علاقمند شوند.

رشد فراغتی کودکان 3 تا 7 سال