۴ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است.

برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت و در بازار برای گدایی پرسه می‌زد. اما در کل و در زبان امروزی پرسه را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. در واقع پرسه به راه رفتن بسیار و گردش زیاد در خیابان و بازار و  ول گشتن و همه جا را گشتن افراد بیکار اشاره دارد. همان داستان طرف کل خیابان‌ها را متر می‌کند، است.

پرسه زدن مفهومی است که در روزگار جدید مفهوم جدیدی پیدا کرده است. ویلسون، شوارتز، بنیامین، بودلر و گلاک هر کدام تعاریف خاصی از پرسه زدن ارائه کرده‌اند اما وجه مشترک تعریف‌های آن‌ها این است که پرسه زدن با ولگردی متفاوت است؛ پرسه زن، ولگرد محسوب نمی‌شود بلکه

در این وبلاگ و در مکانهای مختلفی که برای بحث فراغت حضور داشته‌ام به کرات به این موضوع پرداخته‌ام که برای اوقات فراغت تعریف ثابتی وجود ندارد و به تعداد پژوهشگران و اساتید این حوزه، تعریف برای اوقات فراغت وجود دارد. بدین منظور هر از مدتی نظر اندیشمندان مختلفی را درباره فراغت در اینجا بیان کرده‌ام. حال نظر چند تن دیگر را برای آشنایی بیشتر با نظرات صاحبنظران این حوزه در اینجا می‌آورم.

استانلی پارکر (Stanley Parker)

پارکر به سه طریق اوقات فراغت را تعریف کرده است:

1- اگر بیست و چهار ساعت شبانه روز را در نظر بگیریم و آنگاه از میان آن زمان غیرفراغت را استخراج کنیم که شامل مواردی مانند کار، خواب، خوردن، برآورده ساختن نیازهای فیزیولوژیکی و مانند آنها خواهد بود. این شیوه یا تعریف را می­‌توان باقی مانده (Residual) نامید که نمونه مشخص آن در فرهنگ جامعه شناسی چنین آمده است: اوقات فراغت یعنی اختصاص وقت به کار، خواب و سایر ضروریات که آنها را از ۲۴ ساعت کم می‌کنیم و بدین ترتیب به وقت اضافه می‌رسیم که این تعریف در حال حاضر برای اوقات فراغت مناسب نیست و بیشتر برای زمان آزاد مناسب است.

 ۲- اوقات فراغت بخشی از زمان نیست بلکه کیفیتی از کار است یا کیفیتی مشخص است که در یک عمل مشهود است، براساس همین برداشت، برخی از جامعه شناسان نیز بر کیفیت آزادی موجود در اوقات فراغت تأکید می‌کنند، به عنوان نمونه، تورین صاحب نظر برجسته، اوقات فراغت را در آزادی از قوانین و هنجارهای جامعه تلقی می‌کند.

3- فراغت زمانی است که هر فرد از کار با سایر وظایف آزاد است و ممکن است برای منظورهای مختلفی مثل استراحت و سرگرمی، دستاوردهای اجتماعی یا رشد شخصی مورد استفاده قرار دهد. این تعریف از نظر شخصی از سایر تعریف‌های جناب پارکر برای اوقات فراغت مناسب‌تر است.

پارکر به صورت کلی مدعی است

در گذشته افراد خیلی راحت‌تر از اکنون زندگی می‌کردند. آنها توقع خاصی از زندگی نداشتند. اکثر افراد در یک مسیر مشخص شده حرکت می‌کردند. به عنوان مثال شخصی که پدرش کشاورز بود او هم کشاورز می‌شد. آنها همین که کنار هم بودند خوشحال بودند و گله‌ای از نبود امکانات خاص نبود. اما امروزه زندگی کردن به تنهایی مهم نیست بلکه چگونگی زندگی کردن است که مهم شده است. مهم است که افراد چه فراغت‌هایی در زندگی دارند و به چه امکاناتی دسترسی دارند. بدین منظور نیاز است که بررسی شود افراد برای شرکت در فراغت‌های مورد علاقه خود چه موانعی دارند.

در یک چارچوب نظری برای مطالعه موانع مشارکت مردم در ورزش، کراوفورد و همکاران مدل هرمی موانع مشارکت در فعالیت‌های اوقات فراغت را پیشنهاد کردند. این مدل برای اولین بار، موانع را با توجه به اهمیت آنها در فرایند تصمیم گیری فرد به سه دسته: موانع درون فردی، موانع بین فردی، و موانع ساختاری تقسیم بندی نمود.

موانع درون فردی به صفات و خصوصیات بازدارنده روانی اشاره دارد که از تجارب منفی فردی ریشه می‌گیرد. موانع درون فردی از بی میلی، عدم آگاهی، مشکلات جسمانی یا روانی ناشی می‌شود. به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید

واژه صنعت گردشگری، اصطلاحی است که از زبان­های خارجی ترجمه شده و به غلط در زبان فارسی بکار می‌رود. اینکه این واژه و استفاده از آن در زبان فارسی چرا نادرست است باید به مفهوم واژه صنعت یا Industry در زبان­‌های اروپایی توجه کرد. ترجمه درست واژه Industry در زبان فارسی کلمه صناعت است همان طور که واژه های فلاحت، سیاحت و زراعت به عنوان هم‌وزن‌های لغوی در زبان عربی ساخته شده‌اند. معادل‌های فارسی این اصطلاحات کشاورزی، بازرگانی، گردشگری و کشت و کار یا کشتگری است که عموما بکار می‌روند.

متأسفانه در زبان فارسی مفهوم کلمه صنعت و صناعت یکسان گرفته شده‌اند. در حالی‌که چنین نیست و هر یک از این دو واژه مفهوم خاص خود را دارند. صناعت فعالیتی است که در آن یک ماده اولیه به کالای قابل مصرف تبدیل می‌شود. فرایندی که این تبدیل در طی آن انجام می‌گیرد، یک فرایند صنعتی است. از اینرو صنعت فرایندی است که طی آن مواد اولیه به صورت کالای قابل مصرف و مبادله درآمده و مورد استفاده قرار می گیرند. در زبان­های اروپایی از واژه صنعت علاوه بر این مفهوم، مفاهیم دیگری نیز برداشت می‌شود. مانند فعالیت، پیشه، داد و ستد، سوداگری و از جمله بیزینس. آنجا که در این زبان ها از واژه Tourisim Industry استفاده می­‌شود، مراد بیزنس گردشگری است نه صنعت گردشگری. از اینرو در زبان فارسی اصطلاح خودساخته ای است که می‌توان حتی بدون بکار بردن واژه صنعت هم مقصود را بیان کرد.

گذشته از آن در فعالیت‌های گردشگری هیچ گونه ماده اولیه‌­ای وجود ندارد که بتوان طی فرایند صنعتی