احساسات یک مولفه اساسی در شکل گیری تجارب اوقات فراغت معنی دار و به یاد ماندنی است. در این رابطه در میان محققان اوقات فراغت یک اجماع نظری وجود دارد. احساساتی که در طول هر تجربه تفریحی خاص به وجود می‌آید، باعث می‌شود این تجربه فراغتی از تجربیات دیگر عادی زندگی روزمره متمایز شود.

یادآوری ما از وقایع به طور معمول ناقص و به شدت وابسته به احساساتی است که در طول تجربه فعالیت داشته‌ایم. به نظر می‌رسد که خاطرات ما از تجربیات مثبت و منفی به دو چیز بستگی دارد: آنچه که ما در شدیدترین نقطه (اوج) فعالیت احساس کرده‌ایم و اینکه چگونه تجربه و فعالیت به پایان می‌رسد. خاطرات ما جمع و تفریق بلد نیست. او از میزان احساسات در کل زمان فعالیت میانگین نمی‌گیرد. او فقط به نقطه اوج فعالیت و نقطه پایان فعالیت دقت می‌کند. این موضوع در واقع به نام نظریه