۴۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اوقات فراغت» ثبت شده است.

احساسات یک مولفه اساسی در شکل گیری تجارب اوقات فراغت معنی دار و به یاد ماندنی است. در این رابطه در میان محققان اوقات فراغت یک اجماع نظری وجود دارد. احساساتی که در طول هر تجربه تفریحی خاص به وجود می‌آید، باعث می‌شود این تجربه فراغتی از تجربیات دیگر عادی زندگی روزمره متمایز شود.

یادآوری ما از وقایع به طور معمول ناقص و به شدت وابسته به احساساتی است که در طول تجربه فعالیت داشته‌ایم. به نظر می‌رسد که خاطرات ما از تجربیات مثبت و منفی به دو چیز بستگی دارد: آنچه که ما در شدیدترین نقطه (اوج) فعالیت احساس کرده‌ایم و اینکه چگونه تجربه و فعالیت به پایان می‌رسد. خاطرات ما جمع و تفریق بلد نیست. او از میزان احساسات در کل زمان فعالیت میانگین نمی‌گیرد. او فقط به نقطه اوج فعالیت و نقطه پایان فعالیت دقت می‌کند. این موضوع در واقع به نام نظریه

تاکنون یک موش را که هر روز در چرخ گردان در حال دویدن است یا یک فرد تنبل که تمام مدت در دنیا سرگردان است را دیده‌اید؟ خیلی افراد مانند آن موش هستند. هر روز عجله دارند تا به جایی برسند بدون اینکه بدانند مقصد کجاست. هر روز تا جایی که بتوانند کار می‌کنند بدون اینکه بدانند چرا کار می‌کنند. ارسطو چهار قرن پیش از میلاد بیان کرد ما جنگ می‌کنیم تا صلح داشته باشیم و کار می‌کنیم تا فراغت داشته باشیم.

چرایی و اساس روانشناختی که ما یک فعالیت فراغتی را بیش از دیگران انتخاب می‌کنیم باید بشناسیم تا بتوانیم تصمیمات بهتری بگیریم. مردم در حال تبدیل شدن به اجتماعی جدا و فردگرایانه حتی در تفریح خود هستند. برداشت مردم این است که آنها به اندازه کافی فراغت ندارند و شاید دلیل آن نداشتن مهارت در استفاده از وقت آزاد است. آموزش اوقات فراغت می‌تواند راهی برای کمک به زندگی بهتر برای همه باشد. سازمان جهانی اوقات فراغت آموزش فراغت را این چنین بیان می‌کند:

ارائه آموزش‌های ضروری به افراد، خانواده‌ها و جامعه تا به کیفیت زندگی مناسب و سلامتی خوب با بهره گیری از اوقات فراغت برسند و جنبه‌های جسمانی، عاطفی، روحی، فکری و اجتماعی خود را توسعه دهند. علاوه بر این آموزش فراغت ممکن است به طور بالقوه برای کمک به کاهش مشکلات اجتماعی باشد. شاید اگر افراد آگاه بودند و به گزینه‌های فراغت جذاب و جالب دسترسی داشتند ممکن بود آنها سیگار نکشند، مشروب مصرف نکنند یا سطح جرم و جنایت کاهش پیدا می‌کرد.

زندگی جالب خواهد بود اگر مردم برای فراغت مفهوم داشته باشند و فراغت در جامعه در دسترس باشد. دنیای بدون فراغت و تفریح محلی غم‌انگیز است. به قول کارلا هندرسون فراغت دنیا را به چرخش در می‌آورد. بدون فراغت، تفریح و راحتی ممکن است مردم حتی تمایلی به کسب پول هم نداشته باشند. در واقع ما پول در می‌آوریم تا بتوانیم لحظات خوبی را در فراغت تجربه کنیم. راحتی بیشتری در زندگی داشته باشیم. زمانی که راحتی و فراغت وجود نداشته باشد پول بیشتر زیاد جذاب به نظر نمی‌رسد.

ما باید چند نکته را بدانیم اول

کیفیت زندگی به میزانی که یک فرد از قابلیت‌های مهم زندگی لذت می‌برد، گفته می‌شود و منعکس‌کننده تعامل بین عوامل فردی و محیطی است. در حال حاضر بیش از یک تعریف از کیفیت زندگی در متون علمی وجود دارد ولی به طور کلی به وسیله حیطه‌هایی که در برگیرنده کیفیت زندگی است این موضوع معرفی می‌شود؛ حیطه‌هایی مانند سلامت روحی، اعتماد به نفس، شادمانی، سلامت جسمی و رضایت از زندگی و غیره.

کیفیت زندگی به مقدار زیادی از ارزش‌ها تاثیر می‌پذیرد و در واقع کیفیت زندگی طبق ارزش‌های فردی و اجتماعی و ملی است. این موضوع ذهنی و درونی و متصور است و در نتیجه به تصورات و ادراک فرد از واقعیت‌های زندگی بستگی دارد. هر فرد خصوصیات و شرایط خاص خودش را دارد و ادراکش در مورد خوب یا ضعیف بودن کیفیت زندگی مختص خودش است. بدین ترتیب یک عامل ویژه مانند بازگشت به کار می‌تواند به معنای ارتقای کیفیت زندگی برای یک فرد خاص محسوب شود، در حالی که همین عامل برای فرد دیگر می‌تواند به معنای بدتر شدن وضعیت و کیفیت زندگی باشد. میزان مطلوب کار کردن و لذت بردن از آن در یک کشور می‌تواند 6 ساعت باشد و در کشور دیگر می‌تواند 12 ساعت باشد. انجام دادن بازی رایانه‌ای برای یک فرد موجب لذت و ارتقای کیفیت زندگی می‌شود و برای فرد دیگر احساس وقت تلف کردن را به وجود می‌آورد. 

به هر حال یکی از کلمات رایج در تشریح ارزش فراغت، کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی به عنوان لذت بردن فرد از زندگی است. لذت بردن شامل احساس رضایتمندی و دسترسی به چیزهایی است که برای فرد مهم است. یکی از موضوعات مهم در کیفیت زندگی توازن کار و زندگی است. به همان میزانی که کار می‌کنید باید بتوانید از زندگی لذت ببرید. یعنی تعادلی بین کار کردن و فعالیت‌های فراغتی باید وجود داشته باشد. به طور کلی در کیفیت زندگی سه حیطه وجود دارد: بودن، تعلق داشتن، شدن.

بودن (Being)

نوشته زیر در باب اهمیت اوقات فراغت از کتاب کارلا هندرسون است.  یکی متخصصین در زمینه اوقات فراغت که سالهاست در این زمینه  فعال می‌باشد.

اگر مردم مکانی را برای بازی کردن نداشته باشند و سازمان‌هایی مانند دولت فضاهایی را برای تفریح و سرگرمی تعیین نکنند، دنیا محل دلتنگ کننده‌ای خواهد بود. اگر فرصتی برای فراغت و تفریح وجود نداشته باشد، جهان کاملا متفاوت خواهد بود.

زندگی چگونه خواهد بود اگر هیچکس اوقات فراغت یا وقت آزاد نداشته باشد؟ مردم در تمام طول روز مشغول کار کردن باشند، از زمانی که مادران از خواب بیدار می‌شوند و در هر ثانیه از زندگی خود مشغول تمیز کردن خانه و مراقبت از فرزندان باشند؟ کودکان باید به درس خواندن و انجام کارهای روزمره خود بپردازند، بدون اینکه بازی کنند، مردم هرگز خود را از کار بازنشسته نکنند، دانشجویان نتوانند به تماشای رویدادهای ورزشی مورد علاقه خود بپردازند یا اینکه به تماشای کنسرت بروند.

فناوری فقط برای کار و نه برای امور اجتماعی استفاده می‌شود و تولیدکنندگان تجهیزات آمادگی جسمانی کار نکنند و هیچ سینما و مجتمع ورزشی وجود نداشته باشد. اگر مردم وقت آزاد داشته باشند و هیچ مکان تفریحی یا فرصت تفریحی نباشد، زندگی نابود می‌شود. اگر پارک، تفریح، ورزش، هنر یا فرصت‌هایی در فضای باز وجود نمی‌داشت، مردم جایی را برای استراحت در خارج از خانه‌های خود و کودکان هیچ زمینی برای بازی نداشتند. مناطقی برای تفریح در دسترس نبود. هیچ فعالیت فوق برنامه‌ای وجود نمی‌داشت، ورزش جوانان، تنیس، فوتبال و سایر تیم های لیگی هم وجود نداشت.

در این شرایط کودکان کجا شنا کردن را یاد می‌گرفتند؟ موسسه سالمندان وجود نمی داشت و خانواده‌ها در تعطیلات برای دیدن عجایب طبیعت به کجا می‌رفتند؟ نوازندگان هیچ جایی برای نواختن نداشتند، هنر ممکن بود در دسترس عموم نباشد و مردم بخاطر کمبود فضا برای ورزش کردن، چاق و تنبل‌تر می‌شدند. بدون فراغت و تفریح، دنیای ما یک مکان کاملاً متفاوت بود.

فراغت و تفریح می‌توانند به عنوان یک حق، امتیاز و تجربه سالم در نظر گرفته شوند که باید وجود داشته باشند. بدون داشتن فرصت‌های فراغتی و تفریحی، کیفیت زندگی تا حد زیادی کاهش خواهد یافت. کیفیت زندگی به عنوان میزان لذت بردن فرد از مسئولیت‌های مهم زندگی است. این مسئولیت‌ها تعامل بین فرد و محیط را نشان می‌دهد. لذت بردن با احساس رضایت از زندگی و دسترسی به چیزهای مورد علاقه به وجود می‌آید که فراغت و تفریح جزئی از این ابزارهای لذت‌بخش برای بالا بردن کیفیت زندگی هستند.

بی حوصلگی (Boredom) در اوقات فراغت می‌تواند ناشی از شرایط گوناگونی باشد. وقتی انسان وقت آزاد زیادی داشته باشد و کارهای کمی برای انجام دادن داشته باشد، احتمال دچار شدن به بی‌حوصلگی افزایش می‌یابد. در حالت دیگر زمانی که مهارت‌های شما بیشتر از چالشی باشد که فعالیت فراغتی دارد باز هم می‌تواند منجر به بی‌حوصلگی شود. چیزی که چیکزنت میهالی آن را در سال 1975 مطرح کرده است.

به عنوان مثال تصور کنید فرد با مهارتی در یک رشته ورزشی هستید زمانی که دوست و حریف شما دارای مهارت پایینی باشد شما از بازی کردن با او خسته می‌شوید و حوصلتان سر می‌رود. هیچ جذابیتی این مسابقه برای شما نخواهد داشت. بد بازی کردن او روی شما هم حتی تأثیر می‌گذارد و شما هم بد بازی می‌کنید و از شکل بازی خودتان هم بدتان می‌آِید. نه تنها در ورزش این اتفاق می‌افتد بلکه در فعالیت‌های دیگر هم این موضوع وجود دارد، مثلا تصور کنید در زمینه فیلم و سینما دارای اطلاعات بسیاری هستید و با دوستان دانشگاهیتان جمع می‌شوید تا فیلمی را نقد کنید. آنجا متوجه می‌شوید که دوستانتان اطلاعات زیادی از فیلم و فیلم‌سازی و ... ندارند. حرف‌های شما را آن‌ها به سختی متوجه می‌شوند و باید برای هر حرفتان کلی توضیح دهید. خب قاعدتا حوصلتان در آن جمع سر می‌رود و بعد از مدتی از بحث خارج می‌شوید و خودتان را با گوشی موبایل یا چیز دیگری سرگرم می‌کنید.

وقتی ما احساس کنیم شرایط موجود رضایت‌بخش نیست و بی ارزش، یکنواخت و استیصال‌آور است، دچار بی‌حوصلگی می‌شویم یا در زمان دیگری که وقت آزاد زیادی داریم اما مهارت خاصی در فعالیت‌های فراغتی نداریم یا بلد نیستیم و نمی‌دانیم چه مهارت‌های فراغتی داریم و چه فعالیت‌های فراغتی حال ما را خوب می‌کند، باز هم دچار بی‌حوصلگی می‌شویم. تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که فاقد آگاهی، نگرش و مهارت لازم برای شرکت در فعالیت فراغتی هستند بیشتر دچار بی‌حوصلگی می‌شوند.

دختری در روستای کوچکی زندگی می‌کند. در اطراف او افراد هم‌سن کمی وجود دارد و این هم‌سنین هم پسر هستند. این موضوع باعث می‌شود که دختر در تابستان وقت زیادی روی دستش بماند چرا که کسی نیست که به همراه او کار جالب و سرگرم کننده‌ای برای پر کردن اوقات فراغتش انجام دهد. وسایل و امکانات تفریحی اندکی در روستا وجود دارد و این وسایل و امکانات، برای دختر یکنواخت شده است و هیچ جذابیتی برای او ندارد. این دختر پس از مدتی از خانه هم بیرون نمی‌رود چرا که شرایط رضایت‌بخشی انتظارش را نمی‌کشند. غالبا سعی می‌کند در خانه با فعالیت‌هایی خود را مشغول کند که از نظرش بی‌ارزش و یکنواخت هستند و باعث ناکامی و بی‌حوصلگی او می‌شوند. اینکه او بعد از مدتی دچار افسردگی شود چیز دور از ذهنی نیست.

داستان بالا، روایت زندگی خیلی از افراد است. افرادی که نمی‌دانند در چه فعالیت فراغتی باید شرکت کنند، چه مهارت‌هایی دارند، چه شخصیتی دارند. این افراد بعد از مدتی

به راستی چرا باید اوقات فراغت مطالعه و بررسی شود؟

به این خاطر که فراغت برای مردم مهم است. فراغت مهم است چرا که ما به مقداری از آزادی نیازمندیم تا بتوانیم خود را درک کنیم و برای خودمان باشیم. فراغت مهم است چرا که ما به تحول و حفظ روابط با دیگران بر پایه‌ای فراتر از اجبار نیاز داریم. از آنجا که ما برنامه‌های خود را تنظیم و کنترل می‌کنیم، اولویت‌های خود را توسعه و رشد می‌دهیم و تا حد امکان در جستجوی ساختن یک زندگی کامل و غنی برای خودمانیم. این فراغت است که علاقه‌های شخصی را مشخص می‌کند و بسیاری از محدودیت‌های جامعه را مشخص می‌کند.

در مورد انواع اوقات فراغت در پست‌های قبلی صحبت کرده‌ایم و دسته بندی‌های مختلفی که در این زمینه وجود دارد مثل فراغت خلاق یا غیرخلاق، فراغت مدرن یا سنتی، فراغت جدی یا غیرجدی، فراغت سالم و غیر سالم و غیره را ارائه داده‌ایم. برخی دسته‌بندی‌ها به سادگی ارائه فراغت در دو دسته فراغت درون و برون خانگی است که فعالیت‌هایی نظیر تلویزیون دیدن درون خانگی قاعدتا محسوب می‌شود و سینما رفتن نظیر فعالیت برون خانگی است. اما برخی از محققان فراتر رفته‌اند و سطوحی از اوقات فراغت را ارائه کرده‌اند و به هر کدام هم ارزشی داده‌اند.

به عنوان مثال جورج تورکیلدسن با استناد به تحقیقات و دیدگاه‌های محققان دیگر اوقات فراغت را در چهار سطح معرفی کرده است: فراغت منفعل، فراغت هیجانی یا تهییج کننده، فراغت فعال و فراغت خلاق.

سازمان ملی جوانان سابق نیز سطوح جالبی در مورد اوقات فراغت ارائه داده است که بررسی آن خالی از لطف نیست و می‌تواند در درک سطوح فراغت بسیار کمک کننده باشد.

فراغت بدون برنامه

در این نوع فراغت، انسان هیچ برنامه‌ای و طرحی برای گذراندن اوقات فراغت خود ندارد. از این رو این سطح با مشکلاتی شخص را مواجه می‌کند. در سطح پایین منجر به تنبلی و بی برنامگی می‌شود و در سطح بالا منجر به بزهکاری و انحرافات مختلف اخلاقی می‌شود. به عنوان مثال فراغت بدون برنامه‌ای مانند سر کوچه ایستادن می‌تواند منجر به هرزگی و اقدامات غیراخلاقی شود. این اوقات فراغت را می‌توان خلأ فراغت یا فراغت بیمارگونه هم نامید که با اتلاف وقت، بیهودگی و بی‌معنایی در ارتباط است و بر اثر آن مشکلات زیادی گریبان‌گیر فرد و جامعه می‌شود.

فراغت منفعل

در این نوع فراغت، فرد بدون انجام واکنش، در معرض عمل یک محرک دیگر است. به طوری که

در این وبلاگ سعی کرده‌ام نظرات صاحبنظران مختلف در مورد فراغت را هر از گاهی بیاورم تا خوانندگان مطالب با دیدگاه‌های مختلف در مورد فراغت آشنا شوند. چند روز پیش که در مورد صاحبنظر بعدی فکر می‌کردم، نامی به ذهنم رسید و در دل به خودم گفتم چه کسی بهتر از ارسطو. دیگر شک نکردم و تصمیم گرفتم فراغت را از دیدگاه یک فیلسوف بزرگ مرور کنیم.

از دیدگاه ارسطو، فراغت «زمانی اضافی»، «زمانی برای خود» یا «زمانی برای آرامش» می‌باشد. وی در کتاب نیکوماخوس در مبحث لذت و نیک‌بختی می‌گوید: نیک‌بختی مستلزم فراغت است.

ما کار می‌کنیم برای اینکه اوقات فراغت داشته باشیم و جنگ می‌کنیم برای اینکه بتوانیم در حال صلح زندگی کنیم.

فضایل عملی با امور سیاسی یا نظامی ارتباط دارند، ولی به حکم تجربه، فعالیت در این حوزه‌ها با فراغت سازگار نیست. ارسطو ضمن بیان اینکه مردم، کسی را که همه اوقاتش را به تفریح و مزاح می‌گذراند، لگام گسیخته می‌خوانند و چنین افرادی را «ضعیف النفس» می‌داند. در استدلال خود بیان می‌کند تفریح و مزاح وسیله‌ای برای استراحت از کار است و دل بسته تفریح در استفاده از این ابزار به افراط می‌گراید.

وی همچنین در کتاب نیکوماخوس درباره دوستی بر این باور است که حضور دوستان به هنگام نیک‌بختی سبب می‌شود که وقت را با خوشی و شادمانی بگذرانیم و از آگاهی بر اینکه آنان از نیک‌بختی ما شادمان هستند لذت ببریم. زمانی که ما افرادی می‌بینیم که از موفقیت ما خوشحال می‌شوند حس خوبی به ما دست می‌دهد.

البته این موضوع نباید هدف فعالیت شود. هدف یک فعالیت

برای پرسه تعاریف زیادی ارائه شده است. خود پرسه آن‌طور که در لغت‌نامه دهخدا آمده است مخفف پارسه است که معنای گدایی می‌دهد. رفتن گدایان به گدایی معنایی است که امروز کمتر از آن برای این منظور استفاده می‌شود. اما در زمانی پرسه معنای مریدی می‌داد که به دستور بزرگ و پیر خود به کوچه‌ها و بازارها برای گدایی می‌رفت و در بازار برای گدایی پرسه می‌زد. اما در کل و در زبان امروزی پرسه را افراط در پیاده‌روی می‌دانند یا راه رفتن بسیار و بی‌نتیجه. در واقع پرسه به راه رفتن بسیار و گردش زیاد در خیابان و بازار و  ول گشتن و همه جا را گشتن افراد بیکار اشاره دارد. همان داستان طرف کل خیابان‌ها را متر می‌کند، است.

پرسه زدن مفهومی است که در روزگار جدید مفهوم جدیدی پیدا کرده است. ویلسون، شوارتز، بنیامین، بودلر و گلاک هر کدام تعاریف خاصی از پرسه زدن ارائه کرده‌اند اما وجه مشترک تعریف‌های آن‌ها این است که پرسه زدن با ولگردی متفاوت است؛ پرسه زن، ولگرد محسوب نمی‌شود بلکه

در این وبلاگ و در مکانهای مختلفی که برای بحث فراغت حضور داشته‌ام به کرات به این موضوع پرداخته‌ام که برای اوقات فراغت تعریف ثابتی وجود ندارد و به تعداد پژوهشگران و اساتید این حوزه، تعریف برای اوقات فراغت وجود دارد. بدین منظور هر از مدتی نظر اندیشمندان مختلفی را درباره فراغت در اینجا بیان کرده‌ام. حال نظر چند تن دیگر را برای آشنایی بیشتر با نظرات صاحبنظران این حوزه در اینجا می‌آورم.

استانلی پارکر (Stanley Parker)

پارکر به سه طریق اوقات فراغت را تعریف کرده است:

1- اگر بیست و چهار ساعت شبانه روز را در نظر بگیریم و آنگاه از میان آن زمان غیرفراغت را استخراج کنیم که شامل مواردی مانند کار، خواب، خوردن، برآورده ساختن نیازهای فیزیولوژیکی و مانند آنها خواهد بود. این شیوه یا تعریف را می­‌توان باقی مانده (Residual) نامید که نمونه مشخص آن در فرهنگ جامعه شناسی چنین آمده است: اوقات فراغت یعنی اختصاص وقت به کار، خواب و سایر ضروریات که آنها را از ۲۴ ساعت کم می‌کنیم و بدین ترتیب به وقت اضافه می‌رسیم که این تعریف در حال حاضر برای اوقات فراغت مناسب نیست و بیشتر برای زمان آزاد مناسب است.

 ۲- اوقات فراغت بخشی از زمان نیست بلکه کیفیتی از کار است یا کیفیتی مشخص است که در یک عمل مشهود است، براساس همین برداشت، برخی از جامعه شناسان نیز بر کیفیت آزادی موجود در اوقات فراغت تأکید می‌کنند، به عنوان نمونه، تورین صاحب نظر برجسته، اوقات فراغت را در آزادی از قوانین و هنجارهای جامعه تلقی می‌کند.

3- فراغت زمانی است که هر فرد از کار با سایر وظایف آزاد است و ممکن است برای منظورهای مختلفی مثل استراحت و سرگرمی، دستاوردهای اجتماعی یا رشد شخصی مورد استفاده قرار دهد. این تعریف از نظر شخصی از سایر تعریف‌های جناب پارکر برای اوقات فراغت مناسب‌تر است.

پارکر به صورت کلی مدعی است